داشتم از همون کنارا رد میشدم چشام یه خانوم خوشگلیا دید که... خلاصه اصلا یادم رفتم کوجام . همونجا هاج آ واج موندم. که یکککک دفعه نیمیدونم چی چی بود زیرم گرفت . خلاصه . این چندوقت که نبودم . تو بخشی . آی سی یو آ سی سی یو آ ..اینا بودم تا بلکی این دکتر مکترا بتونن این دست و پا شکسته منا بند بندازند.
فعلا همه جا بدنم توو گچس آ کلی سرم و اینا بشم وصلس.
فعلا اومدم بشدون بگم تا بیکاریندا یوخده ختمی امن یجیب برا من بیگیریند تا بلکی شفا پیدا کنم . آ بتونم بیام اینا وردونن.
قربونی دسدون یاددون نردا.
(توصیه ی ایمنی: زیادیم چشمادونا نچرخونیند.)