حرف نیمچه حسابی

حرفا یه بچه خرخاکی از بلادی نصف جهان

حرف نیمچه حسابی

حرفا یه بچه خرخاکی از بلادی نصف جهان

کارگاه منبت کاری

بزار برادون از سرما و اختراعی بخاریمون بگم.

یخ زدیم از سرما .یه بخاری گذاشته بودن گوشه کارگاه آ هر دفعه که بروبچ می گفتن یخ زدیم . یکی دیگه از یه گوشه دیگه با خنده می گفت هنوز وقت روشن کردن بخاری نشدس.

یه بچا اون هفته رفته بود سازمان صنایع دستی آ چوغولی کرده بود .حضرت خانم گزمه دانشکده با اخم و تخم وارد گشته و فرمودن: شنیدم یکی دو نفر از دوستان رفتن از کمبود امکانات گفتن. من جوابشون رو می خوام عرض کنم . که همینه که هست . اگه میتونید بمونید و گرنه ما با نیومدن شما مشکلی نداریم.

بروبچام دیدن خیررررررر . اینا دل برای احدالناسی نمی سوزونن. چه برسه به نفت و گاز .حضرات آقایون  هم کم نگذاشتن. رفتن یه بشکه بلند جور کردن. وارونش کردن یه سوراخ زدن توش تا لوله گاز رو ازش رد کنن. زیرش هم یک تکه فلز که روش چوب برای سوزووندن بگذارن .

این شد بخاری قرن جدید.

 اما امااان از دود که رفتم رو میزی دمی در آ دری کارگاه رو باز گذاشتم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد